فرقی نمیکند «عاشیق» آذربایجان باشی و با زخمههای «قوپوز» از سوگ بخوانی، یا جایی حوالی دامنه زاگرس، سرنا و دهل را در آیین «چمر» بنوازی؛ یا خراسانی باشی و با نوای کمانچه، مراثی سر بدهی و «ارمون» بخوانی؛ چه در شمالیترین نقطه این خاک باشی و دل به آیین «للهوا» و سوزِ نوای نی بدهی و چه در جنوبیترین نقطه این خاک در «یزله»های پرشور خوزستان سوگواری کنی؛ این سوگ مقدس ریشه در تاریخی دارد که نه تنها پیکرکهای یافت شده در خاک این سرزمین شاهد آن هستند، که سینه به سینه و نسل به نسل در تمام نواحی ایران چنان گنجینهای گرانبها حفظ شده و به ما رسیده است؛ گنجینهای از آیینهای باشکوه که در دلِ موسیقی مذهبی ایران، جای گرفته است.
«هوشنگ جاوید» یکی از دغدغهمندان موسیقی آیینی در نواحی ایران است که سالهاست در این زمینه پژوهش کرده و آثار فاخری دارد. با او درباره «موسیقی محرم در نواحی ایران» گفتوگو کردهایم.
آیینهای عزا در ایران، به چه تعداد میرسد؟
طبق پژوهشهای من در ایران نزدیک به ۱۷۲ آیین داریم که همه اینها با حرکت و موسیقی همراه است. از «چاووش ِعزا»، «تکیهبندی»، «علمبندی»، «علمگردانی» شروع میشود تا «سقاخوانی»، «جریدهبرداری»، «زنجیرزنی»، «سینهزنی»، «قمهزنی»، مراسم «تشتگذاری» و «سخنوری عاشورایی» و... همچنین «نعتخوانی»، «منقبتخوانی»، «تعزیهخوانی»، «مداحی»، «پردهخوانی»، «شمایلخوانی»، «روضهخوانی»، «قطرهخوانی» و... از انواع هنرهای آیینی ایران هستند.
تفاوت این آیینها در اقوام و نواحی کشور، چگونه است؟
هم از لحاظ ملودی و هم به لحاظ اجرایی، آیینها از هم متفاوت میشوند. مجموعهای از تفاوتها هستند. مثلاً در یک قسمت خراسان وقتی میخواهند شور سینهزنی پیدا کنند، دو زانو مینشینند و به حالت نیمخیز با شور تمام شروع به سینهزنی میکنند. به صورت ریتمهای پشت سرهم که منقطع هم نمیشود، اما در جنوب ایران وقتی میخواهند سینهزنی کنند کمر هم را میگیرند و دایرهوار حلقه میزنند و سینهزنی می کنند که تعریف خاص خود را دارد. در همه جای ایران تفاوتهایی از این دست در آیینها وجود دارد. در استفاده از موسیقی هم به همین شکل است، این تفاوت را در ملودی و اجراها میبینیم.
مثلاً در سیستان بلوچستان به این نوع آوازهای مذهبی «ذکرهای صاحبی» گفته میشود. ائمه را صاحب خود میدانند؛ تعبیری از آنچه ما از آن به عنوان «ولی» یاد میکنیم. در مناطق زاگرس در اقوام کرد و لر و بختیاری مقامهایی که برای سوگ اجتماعی دارند به نام «چمر» یا «راو» که در مرثیه محرم هم از آن استفاده میکنند. در فارس، در زرقان از نغمگیهای بومی استفاده میشود؛ چه در ستایشگری و چه در شبیهخوانی؛ مثلاً «تنگستانی» اجرا میکنند یا «بیدگونی» و نوحهگری خاص خود را انجام میدهند.
زنان در این آیینهای عزا، چه جایگاهی دارند؟
آیین گهواره علی اصغر(ع) مربوط به زنان است. از بوشهر تا خراسان همه زنان ایرانی آیین گهواره گردانی را انجام میدهند. لالاییهایی که خوانده میشود، ویژه خود زنان است. حتی سینهزنی خاص زنان داریم. در اقوام عرب و لر و بختیاری، زنها سینهزنی میکنند و نوحههای خاص خود را دارند.
در زنان ترکمن، سوگواریها متفاوت است؛ آنها شیونهای خاص خود را دارند. در کردها زنانِ شیونخوانی داشتیم که چند نفری میشدند. در کرمانشاه یکی از معروفترین زنان که آوازهای سوگ میخواند «کوکی بلوان» بود. کوکی از نام کوکب و بلوان از «لاواندن» یعنی به گریه یا شور انداختن زنان گرفته شده است. در میان زنان عرب هم به چنین افرادی «ملایه» یا «روضهخوان زن» گفته میشود که در خوزستان معروفترین آنها خانم «سعاده کعبی» بود. در خراسان به جای ملایه به زنان روضه خوان، «آتو» یا «آتون» گفته میشود.
در آیینهای موسیقایی عزا، آیین فراموششده هم داریم؟
بله. برخی آیینها به نظر می رسد به فراموشی سپرده شدهاند، مثلاً «ریزهخوانی».
ریزهخوانی، آیینی است که در خراسان پا گرفت و به بقیه نواحی نیز رفت. از زمانی که آل زباره به خراسان آمدند، این هنر هم شکل گرفت. یک ماه پیش از محرم تمام نوحهگرها جمع میشدند در مرکزیتی که مشخص شده بود. «نقیب النقبا» بالای مجلس مینشست و مداحان(ستایشگران) شروع به خواندن میکردند. اگر واژه ای را اشتباه تلفظ میکردند، اصلاح میشد و نغمگی را هم بررسی میکردند به این ترتیب که شعر مداح با نغمگی که انتخاب کرده، متناسب باشد. افراد، پشت سر هم می خواندند و نوبت به نوبت بدون وقفه این اصلاح انجام میشد و در نهایت این «نقیب الممالک» یا «نقیب النقبا» بود که مشخص میکرد چه کسی، کجا و چه بخواند. «ریزهخوانی» را در گذشته در محله جوانمرد تهران و حسینیه شوکتیه بیرجند داشتیم؛ اما در حال حاضر دیگر چنین آیینی اجرا نمیشود.
این فراموشی یا تغییرات در چه بخشهای دیگری رخ داده؟
در کشور ما نگاه جدی به مسئله پژوهش موسیقی مذهبی وجود ندارد. اغلب نمیدانند سوگواری و اجرای مرثیه با ساز چه تاریخی در کشور ما دارد. مرثیهخوانی در ایام محرم و صفر و وفات ائمه(ع) به هر دو شکل موسیقی سازی و آوازی اجرا میشده است؛ مثل عاشیقهای آذربایجان که در رثای امام حسین(ع) با ساز، می خوانند و دل هر شنونده ای را میبرند. یا در خراسان منطقه درگز دو هنرمند بزرگ داریم «حیدرعلی» و «شکرعلی»؛ «شکرعلی» در مراثیها خوانندگی میکند و «حیدرعلی» کمانچه مینوازد. اینکه این شیوه نواختن و آوازها چگونه نسل به نسل منتقل شده را هیچ کس بررسی نکرده است تا به چند جوان دیگر آموزش بدهند. درعوض جوانان ما را در پشت پرده مافیای موسیقی به استفاده از ادوات غربی و آنچه از آن به عنوان پاپ و جاز میشناسیم دعوت میکنند و این، به موسیقی مذهبی ما آسیب زده است.
مثلاً در گذشته ما در کشور «غزلخوانی مذهبی» داشتهایم که بخشی از آن در زورخانهها در گود صورت میگرفته است. زمانی که پهلوانان میخواستند ورزش را تمام کنند یا در ایام خاصی، غزلمرثیههایی در گذشته خوانده میشده که بی نظیر بوده است. در خراسان، مکتب غزلخوانی داشتیم. در اصفهان در این زمینه یک یا دو نفر بیشتر در قید حیات نیستند. در تهران هم تنها کسی که از قدیم مانده است، «حاج رضا کدخدا»است. آن غزلخوانی قدیمی که ملودی ایرانی و عربی داشت، از بین رفته است.
در حوزه مداحی یا به گفته شما «ستایشگری» چه تغییرات و اتفاقاتی افتاده است؟
شکلهای نوحهگری ما تغییر کرده است. ادبیات محاورهای سطح پایینی در دهه ۷۰ به نوحه گری وارد شد. رسانه هیچ تصویری از نوحه گری های زیبا و آیین های سوگواری نشان نمی دهد. مثلاً آیین سقاخانی های عظیم کاشان را نشان نمی دهد که پهلو میزند به اپراهای اولیه و نشان می دهد ما آوازهای اولیه اپراگونه در ایران داشتیم؛ یا سمت جنوب، یزلههای زیبای خوزستانی ها را به تصویر نمیکشد. مثلاً در گذشته در موسیقی مذهبی دوصدایی خواندن را داشتیم. در انزلی «برادران سید»، در کاشان «برادران فردوس» و دو عزیز بزرگوار در اصفهان به نام «استاد حمیدی» و «مرحوم قوام» به این هنر زیبا مسلط بودند که این هنر نیز به دست فراموشی سپرده شده است.
ریشه این فراموشیها را در چه می بینید؟
پژوهش موسیقی مذهبی در کشور ما انجام نمیشود. این، وظیفه دستگاه فرهنگی است که از عاشورا تا عاشورا پیگیر مسائل موسیقی مذهبی در جامعه باشند. نسل جدید در نواحی ایران، آیینها را میشناسند اما اهمال دستگاه های فرهنگی و رسانه ما سبب شده مردم کشور از وجود این آیینها در سایر نقاط کشور محروم شوند. موسیقی عزا، موسیقی رهاشده است.
یکی دیگر از آسیبها این است که برخی ستایشگران روی موسیقیهای خارجی نوحه گذاشتند و خواندند و این مرز شکنی فاصله بین هنر ستایشگری ایران و خوانندگی اجتماعی را از بین برد و این اشتباه را خیلی ها دنبال کردند؛ یا از خوانندههای کوچهبازاری ترانهها و ملودیها گرفته شد و در مداحی همان را اجرا کردند. اشتباهاتی از این دست زیاد بوده است. از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ آهنگسازها، موسیقیهای شبیهخوانی و نوحهخوانی را گرفتند و روی آن ترانه ساختند، الان برعکس شده؛ در ۲۰ سال اخیر نوحهگرها از ترانهها نوحه میسازند. در حالیکه در رسالات کهن ایران در باب موسیقی مذهبی، تعاریف کامل و دقیقی ارائه شده است.
تا وقتی دو مسئله «پژوهش موسیقی مذهبی» و «بررسیها و نظارتها» را حل نکنیم، مشکلی حل نخواهد شد و این روند رو به زوال و فراموشی ادامه پیدا میکند. ۵ یا ۶ سال دیگر شیوههای ستایشگری قدیم را میگردیم و پیدا نمیکنیم.
ملیحه جهانبخش
نظر شما